نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - فاطمه تاتلاری
داستان و خاطرات
زیبایی ها صرفااز طریق چشم سردیده نمی شدند ، بدون واسطه دیدن قابل لمس بودند اصلا خودت جزئی از آن بودی . حضرت امام را دیدم در جایی با چند تا از دوستانم که قبلا شهید شده بودند ، ایستاده و من با چند نفر از دوستان در فاصله چند متری آنها...
کد خبر: ۴۰۸۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶

داستان و خاطرات
دراولین حمله به دشمن بااستفاده از اصل غافلگیری، همگی آنها را که در خواب بودندتار و مارکردیم. دشمن فکرش را هم نمی کرد که نیروهای ایرانی بتوانند تا آن ارتفاع ، با آن همه موانع طبیعی و غیر طبیعی بالا بیایند بنابراین با خیال راحت خوابیده بودند .
کد خبر: ۴۰۸۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵

داستان خاطرات
...فرمانده گردانی بودم که طی چند ساعت یک تیپ آنها را شکست داده بودیم و فرمانده آنها را اسیر و غنایم زیادی را گرفته بودیم . طبیعی بود که آنها اینقدر هیجان زده شوند . تا آن موقع به عربی و یا فارسی دست و پا شکسته سوال و جواب می کردند ...
کد خبر: ۴۰۷۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۹

داستان
نگاهی به دوروبرم انداختم. بچه های گردان را دیدم که در اطراف من افتاده بودند؛ دمر، طاق باز ، با چشمان بسته ،انگارکه سالهاست خوابیده اند . نگاه دقیق تربه آنها انداختم روی سرشان جای گلوله بود . همه شهید شده بودند و من با جسمی بی جان و بی رمق در کنار یارانی که تا چند ساعت پیش زنده بودند ، افتاده بودم...
کد خبر: ۴۰۷۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۷